ابوبکر، یار و رفیق پیامبر (ص) در سفر هجرت به مدینه،
دلالت آیة «إلا تنصروه» بر أفضل بودن ابوبکر به هفت دلیل
بدون شک فضیلتی که در سفر هجرت به مدینه برای ابوبکر حاصل شده، برای هیچ یک از صحابه حاصل نشده و این، چیزی است که قرآن، سنت و اجماع بر آن دلالت دارد. پس این فضیلت و برتری برای ابوبکر ثابت است ولی برای عمر، عثمان، علی و دیگر صحابه ثابت نیست. خداوند میفرماید:(إِلاَّ تَنصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ کَفَرُواْ ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لاَ تَحْزَنْ إِنَّ اللّهَ مَعَنَا فَأَنزَلَ اللّهُ سَکِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَّمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ کَلِمَةَ الَّذِينَ کَفَرُواْ السُّفْلَى وَکَلِمَةُ اللّهِ هِيَ الْعُلْيَا وَاللّهُ عَزِيزٌ حَکِيمٌ)[1]. (توبه: 40).
«اگر او را يارى نكنيد، خداوند او را يارى كرد; (و در مشكلترين ساعات، او را تنها نگذاشت;) آن هنگام كه كافران او را (از مكه) بيرون كردند، در حالى كه دومين نفر بود (و يك نفر بيشتر همراه نداشت); در آن هنگام كه آن دو در غار بودند، و او به همراه خود مىگفت: «غم مخور، خدا با ماست!» در اين موقع، خداوند سكينه (و آرامش) خود را بر او فرستاد; و با لشكرهايى كه مشاهده نمىكرديد، او را تقويت نمود; و گفتار (و هدف) كافران را پايين قرار داد، (و آنها را با شكست مواجه ساخت;) و سخن خدا (و آيين او)، بالا (و پيروز)است; و خداوند عزيز و حكيم است».
با توجه به این آیة کریمه، چند فضیلت برای ابوبکر صدیق وجود دارد که عبارتند از:
1-اینکه کافران او را بیرون کردند:
کافران پیامبر (ص) را بیرون کردند و از عبارت «ثانی اثنین» (دومین نفر) لازم میآید که کافران، هم پیامبر و هم ابوبکر را بیرون کرده باشند و به همین صورت بوده و در واقع کافران هر دو را بیرون کردند. البته در حقیقت کافران همة مهاجرین را بیرون کردند همان طور که خداوند میفرماید:(لِلْفُقَرَاء الْمُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِن دِيارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا وَيَنصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُوْلَئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ)(حشر: 8).
«اين اموال براي فقيران مهاجراني است كه از خانه و كاشانه و اموال خود بيرون رانده شدند، آنها فضل خداوند و رضاي او را ميطلبند و خدا و رسولش را ياري ميكنند، آنها راستگويانند».
در جای دیگری میفرماید:(أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ(39) الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِن دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ(40))(حج: 39-40).
«به كسانى كه جنگ بر آنان تحميل گرديده، اجازه جهاد داده شده است; چرا كه مورد ستم قرار گرفتهاند; و خدا بر يارى آنها تواناست. همانها كه از خانه و شهر خود، به ناحق رانده شدند، جز اينكه مىگفتند: پروردگار ما، خداى يكتاست!».
کافران بدین خاطر مسلمانان را از خانه و کاشانة خود بیرون کردند که آنان نمیگذاشتند مسلمانان با حالت ایمان در مکه اقامت کنند و از آن طرف مسلمانان هم به هیچ وجه حاضر به ترک ایمان نبودند، از اینرو کافران و مشرکان مکه، مسلمانان را از آنجا بیرون کردند، چون آنان مؤمن بودند[2].
2- اینکه ابوبکر تنها یار و رفیق پیامبر (ص) در غار ثور بود:
کسی که همراه پیامبر (ص) بود هنگامی که خداوند او را یاری کرد، بدان گاه که کافران او را از مکه بیرون کردند، ابوبکر بود. او دومین نفر بود و خدا سومینشان بود. فرمودة «ثانی اثنین» دلالت بر کمی عدد دارد، زیرا عدد یک، کمترین چیز ممکن است، پس وقتی که فقط یک نفر، همراه پیامبر (ص) بوده باشد، اين امر نشان ميدهد که عدد یک، در نهایت قلت و کمی است.
به علاوه، در جاهایی که از میان بزرگان صحابه یک نفر با پیامبر (ص) بوده، ابوبکر همان یک نفر بوده است ؛ مانند سفر پیامبر (ص) در هجرت به مدینه، قرار گرفتن پيامبر در میان سایبان که جز ابوبکر کسی با او نبود، و مانند خارج شدن پیامبر (ص) به سوی قبائل عرب جهت دعوتشان به اسلام، که از میان بزرگان صحابه تنها، ابوبکر با او بود. کسانی که به احوال پیامبر (ص) شناخت و آگاهی دارند، متفقاند که این اختصاص به مصاحبت و همراهی پیامبر (ص) برای کس دیگری غیر از ابوبکر حاصل نشده است[3].
3- ابوبکر، یار و رفیق پیامبر (ص) در غار بود:
فضیلتِ بودن در غار ثور همراه پیامبر (ص) برای ابوبکر بنا به نص قرآن ثابت است. و در صحیح بخاری و صحیح مسلم در حدیثی که انس از ابوبکر صدیق روایت کرده، آمده است که او گفت: «نظرت إلى أقدام المشرکین على رؤوسنا ونحن في الغار، فقلت یا رسول الله لو أنَّ أحدهم نظر إلى قدمیه لأبصرنا. فقال یا أبابکر ما ظنک باثنین الله ثالثهما»[4]: «به قدمهای مشرکان بر بالای سرمان در حالی که در غار بودیم نگاه کردم و گفتم: ای رسول خدا، اگر یکی از آنان به زیر پاهای خود نگاه کند، بدون شک ما را میبیند. پیامبر (ص) فرمود: ای ابوبکر، دربارة دو نفری که سومینشان خداست، چه گمانی داری»؟ این حدیث در عین اینکه اهل علم بر صحت آن اتفاق نظر دارند و آن را تلقی به قبول نمودهاند، قرآن نیز معنای آن را تأیید میکند[5].
4- اینکه ابوبکر یار و رفیق همیشگی پیامبر (ص) است:
فرمودة «إذ یقول لصاحبه» تنها به مصاحبت و همراهی پیامبر (ص) در غار ثور اختصاص ندارد، بلکه ابوبکر یار و رفیق همیشگی پیامبر (ص) است. کسی که کمال همنشینی با پیامبر داشته و کس دیگری در این امر با او مشارکت ندارد. پس کمال مصاحبت و رفاقت پیامبر (ص) به ابوبکر اختصاص دارد. این چیزی است که کسانی که از احوال پیامبر (ص) و يارانش آگاه باشد، بدان معترفند و در آن هيچ اختلافي ندارند ؛ همچنان كه در حديثي كه بخاري از ابودرداء روایت نموده آمده است که پیامبر (ص) در بخشی از آن حدیث میفرمایند: «هل أنتم تارکوا لي صاحبي»: «آیا شما دست از سرِ رفیقم بر نمیدارید»؟ این حدیث بیان میدارد که پیامبر (ص)، تنها ابوبکر را به یار و رفیق خود مختص گردانیده با وجودی که دیگران را نیز، جزو اصحاب و یاران خود قرار داده است. اما در این حدیث، پیامبر، ابوبکر را به کمال مصاحبت و همنشینی خود، مختص گردانیده است. از اینروست که بعضی از علما گفتهاند: فضائل ابوبکر صدیق، ویژگیها و خصوصیاتِ اوست که کسی در آن، با وی مشارکت ندارد[6].
5- اينكه ابوبکر، بر پیامبر (ص) شفقت و دلسوزی نمود:
فرمودة «لا تحزن» نشان میدهد که یار و رفیق پیامبر، بر او شفقت و دلسوزی نموده، دوستش داشته، و یار و یاورش بوده که نگرانش شده است؛ زیرا انسان در حالت ترس، نگران کسی است که دوستش دارد. نگرانی ابوبکر به نسبت پیامبر (ص) بدین خاطر بوده که مبادا پیامبر (ص) کشته شود و در نتیجه اسلام از بین برود. به همین خاطر هنگامی که در سفر هجرت به مدینه با پیامبر بود، یک بار در جلویش راه میرفت و باری دیگر در پشت سرش . پیامبر (ص) علت این کار را از او پرسید. ابوبکر گفت: «وقتی به یاد میآورم که ممکن است کافران در کمین تو نشسته باشند، آن وقت در پیش رو قرار میگیرم، و وقتی به یاد میآورم که ممکن است کافران به دنبال تو باشند، آن وقت پشت سرت قرار میگیرم». احمد آن را در مبحث فضائل صحابه روایت کرده و گوید: وکیع از نافع از ابن عمر از ابن ابوملیکه برای ما نقل نموده است که: «هنگامی که پیامبر (ص) به مدینه هجرت نمود، ابوبکر با او بیرون رفت و به طرف غار ثور حرکت کردند. راوی گوید: ابوبکر مدام پشت سر پیامبر (ص) و جلوی او راه میرفت. پیامبر (ص) به او گفت: تو را چه شده که این چنین میکنی؟ ابوبکر گفت: ای رسول خدا، میترسم که کسی از مشرکان از پشت تو را بگیرد، از این رو پشت سر تو حرکت میکنم، و میترسم که کسی از مشرکان از پیش رو بیاید و به تو برسد، از اینرو جلویت میافتم. راوی گوید: هنگامی که به غار رسیدیم، ابوبکر گفت: ای رسول خدا، همچنان اين كار را ميكنم تا بر آن پيروز ميشوم». نافع گوید که مردی از ابن ابوملیکه برای من نقل نموده که ابوبکر سوراخی را در غار دید و پایش را روی آن گذاشت و گفت: ای رسول خدا، اگر از این سوراخ گزند یا نیشی باشد، بگذار به من برسد. ابوبکر راضی نمیشد که در خطرات و گزندها و آسیبهایی که ممکن بود پیش بیاید، مانند پیامبر (ص) باشد، بلکه جان او را بر خود مقدم میداشت و حاضر بود که هر گزند و آسیبی متوجه او شود اما کمترین آسیب به پیامبر (ص) نرسد. او راضی نمیشد که رسول خدا (ص) کشته شود و حال آنکه او زنده بماند، بلکه این امر را بر میگزید که جان و خانواده و مالش را فدای پیامبر (ص) کند. و این بر هر مؤمنی واجب است و ابوبکر صدیق از همة مؤمنان بیشتر آن را عملی ساخت[7].
6- مشارکت نمودن با پیامبر (ص) در معیت و همراهی ویژة الهی:
فرمودة «إن الله معنا» در مشارکت نمودن ابوبکر صدیق با پیامبر (ص) در این معیت و همراهی، صریح است. معیتی که مختص به ابوبکر است و نصیب هیچ یک از مخلوقات نشده است. این فرموده نشان میدهد که خداوند با کمک و یاری کردنشان بر دشمنان، با آنان بوده است. پیامبر (ص) خبر داده بود که: اي ابوبكر، همانا خداوند من و تو را یاری میدهد و ما را بر کافران یاری میدهد؛ یاری بزرگداشت و محبت ؛ همچنان که خداوند متعال میفرماید:(إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ)(غافر: 51).
«ما به يقين پيامبران خود و كسانى را كه ايمان آوردهاند، در زندگى دنيا و (در آخرت) روزى كه گواهان به پا مىخيزند يارى مىدهيم».
فرمودة «إن الله معنا» نهایت مدح و ستایش ابوبکر است، چون این آیه نشان میدهد که او از جمله کسانی است که با حالت ایمان پیامبر (ص) را دیده؛ ایمانی که مقتضی نصرت و یاری خداوند برای او همراه پیامبر در چنین حالی است که عامة مردم در آن فروگذار شده و بینصیب از یاری گشتهاند، مگر کسی که خداوند یاریاش کرده باشد. به همین خاطر سفیان بن عیينه گفته است: «همانا خداوند به خاطر پیامبرش تمام مردم را نکوهش کرده بجز ابوبکر[8]. و گفته که هر کس مصاحبت و همراهی او با پیامبر (ص) را انکار نماید، کافر گشته است، زیرا او در این صورت قرآن را تکذیب نموده است». گروه دیگری از علما مانند ابوالقاسم سهیلی و دیگران گفتهاند: این معیت و همراهیِ خاص برای کسی غیر از ابوبکر ثابت نشده است. همچنين این بخش از گفتة پیامبر (ص) که میفرماید: «ما ظنک باثنین الله ثالثهما»: «دربارة دو نفری که خدا سومینشان است، چه گمانی داری»؟ نشان دهندة همین امر است. همان طور که اختصاص آن دو به معیت خاص خداوند با لفظ و ظاهر عبارت، ظاهر و آشکار است، در معنا و واقع هم ظاهر و آشکار است. به پیامبر (ص) گفته میشد: «محمد رسول الله»: (محمد، رسول خدا) پس زمانی که ابوبکر بعد از او به خلافت رسید، مردم به او میگفتند: «خلیفة رسول الله»: (جانشین رسول خدا). آنان کلمة «خلیفه» را به کلمة «رسول الله» اضافه میکردند که این کلمه هم به «الله» اضافه شده است. کلمهای که به کلمة اضافه شده به «الله» اضافه شده، در حقیقت به خود «الله» اضافه شده است. این تعبیری که مسلمانان برای ابوبکر به کار میبردند، دقیقاً فرمودة «إن الله معنا» و «ما ظنک باثنین الله ثالثهما» را محقق میسازد. هنگامی که بعد از او عمر به خلافت رسید، مردم به او میگفتند: «امیر المؤمنین»: (امیر مؤمنان) بدین صورت ویژگیای که ابوبکر به وسیلة آن از سایر صحابه جدا میشد، از بین رفت[9].
7- اینکه ابوبکر در حال فرو فرستادن آرامش و یاری از جانب خدا، یار و همراه پیامبر (ص) بود:
خداوند متعال میفرماید: (فَأَنزَلَ اللّهُ سَکِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَّمْ تَرَوْهَا)(توبه: 40).
«در اين موقع، خداوند سكينه (و آرامش) خود را بر او فرستاد; و با لشكرهايى كه مشاهده نمىكرديد، او را تقويت نمود».
اگر کسی در هنگام خطر و ترس شدید یار و رفیق پیامبر (ص) باشد، به طریق اولی هنگام یاری و کمک از جانب خداوند متعال یار و رفیق اوست. پس نیازی نيست که مصاحبت و همراهی ابوبکر با پیامبر (ص) در این موقع ذکر شود، چون لفظ آیه و موقعیت و حالتی که آیه در آن نازل شده، بر چنان امری دلالت دارد. هر گاه معلوم گردد که ابوبکر یار و رفیق پیامبر (ص) در غار بوده، معلوم میگردد که آنچه در این هنگام برای پیامبر (ص) حاصل شده، از قبیل فرو فرستادن آرامش بر او و یاری دادن او با سپاهیانی از فرشتگان که مردم آنان را نمیدیدند، برای رفیق و همراهش هم حاصل شده است. و در این، نعمتها و فضل بسیار بزرگتری از آنچه که برای سایر مردم حاصل میشود، برای ابوبکر حاصل شده است. و این، از بلاغت قرآن و بیان شیوا و زیبایش است[10].
پاورقی:
[1]- ابن کثیر (:) گوید: هنگامی که مشرکان قصد کشتن پیامبر (ص)، یا زندانی کردن و یا تبعید او را داشتند، پیامبر (ص) به همراه دوستش از دست آنان گریخت. رفیق و دوستش، ابوبکر پسر ابوقحافه بود. پیامبر و ابوبکر به غار ثور پناه بردند و سه شبانه روز در آنجا ماندند. مشرکان به دنبال آنان رفتند و سپس به طرف مدینه حرکت کردند. ابوبکر(رض) نگران و بیقرار بود از اینکه مشرکان آنان را پیدا کنند و از جانب آنان اذیت و آزار متوجه پیامبر (ص) شود. پس پیامبر او را آرام کرد و او را دلداری نمود (تفسیر ابن کثیر، 2/358).
[2]- منهاج السنة، 4/33، 266 و 267.
[3]- منهاج السنة، 4/7، 252-255.
[4]- مسلم آن را به شماره 1854 روایت کرده است. و بخاری هم آن را با این لفظ روایت نموده: «کنت مع النبي (ص) في الغار فرأیت آثار المشرکین، قلت: یا رسول الله لو أنَّ أحدهم رفع قدمه لرآنا، قال: ما ظنک باثنین الله ثالثهما»: «با پیامبر (ص) در غار بودم و نشانههای پاهای مشركان را دیدم. گفتم: ای رسول خدا، اگر یکی از آنان، پایش را بلند کند، بدون شک ما را میبیند. پیامبر (ص) فرمود: درباره دو نفری که خدا سومین شان است، چه گمانی داری»؟
[5]- منهاج السنة، 4/240-241.
[6]- همان، 4/245-252.
[7]- منهاج السنة، 4/262-263.
[8]- ابن عساکر آن را اخراج کرده است.
[9]- منهاج السنة، 4/242-243.
[10]- منهاج السنة، 4/272. ابن قیم (:) گوید : شیخ ما (:) (منظورش ابن تیمیه است) میگفت: ضمیر موجود در آیه مذکور به پیامبر (ص) و به تبع او به رفیقش بر میگردد. پس این در حقیقت پیامبر (ص) بود که آرامش بر او نازل شد و او بود که خداوند او را با سپاهیانی از فرشتگان یاری داد. و این امر به رفیق و همراهش هم سرایت نمود (بدائع، 4/112).
این وب تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران میباشد و فقط عقیده اهل سنت و جماعت را بیان میکند و هدفش فقط رضای الله جل جلاله میباشد