مناجات حضرت علی (رض)
ای کسی که به آنکه بندگانت به او رحم نمیکنند رحم مینمائی، و ای کسی که آنکه را که هیچ کس نمیپذیرد تو میپذیری، و ای کسی که دست هیچ نیازمندی را که به سویت دراز شده است کوچک نمیشماری، و ای کسی که درخواستکنندگانی را که اصرار و پافشاری میکنند از درگاه خود طرد نمینمائی، ای کسی که هر کار کمی را تمجید مینمایی و به آن پاداش بسیار میدهی، و ای کسی که به آن که به تو نزدیک میشود نزدیک میگردی، و ای کسی که دورشدگان از خود را بسوی خویش دعوت مینمائی، ای کسی که نعمت را زایل نمیسازی و در رساندن بلا شتاب نمیورزی، و ای کسی که کار نیک را بزرگ میداری و آن را فزونی میبخشی، و از گناهان در میگذری و از آنها چشم پوشی مینمائی، نیازهایم را در محضر کرم تو بیان میکنم و با توجه به فیض و بخشش تو هر قدر که بتوانم از تو درخواست میکنم، آنان که به درگاهی غیر از درگاه تو روی آوردند؛ مسلماً زیان دیدند، و برای هر که جز تو گردن خم کردند ضرر کردند، و کسی که به غیر از کرم و فضل تو توسل کرد کارش بیحاصل و بیثمر گشت، و اینک ای پروردگارا! بگیر دست مرا که به دیدار تو امیدوارم، پس ندایم را بشنو و جایگاه مرا نزد خود گرامیدار.
ریختن خون ناحق: [بخشی از فرمان حضرت علی(رض) به یکی از فرمانداران خود] از ریختن خون ناحق بپرهیز چرا که هیچ چیز به اندازهی آن موجب تیره بختی و از بین بردن نعمت و انقطاع عمر و ایجاد مسئولیت نیست، خداوند روز قیامت ابتدا دربارهی خونهائی که به ناحق ریخته شده قضاوت و داوری مینماید، مبادا که قدرت خود را با ریختن خون بیگناهان تقویت نمائی، چون این ار قدرت و حکومت تو را تضعیف خواهد کرد و بلکه آن را از بین میبرد و به دیگری منتقل میکند.
پس در نزد خداوند، و من [به عنوان مافوق] نسبت به قتل عمد هیچ عذری نخواهی داشت، زیرا حکم آن قصاص است، چنانچه اشتباه کردی و در زدن تازیانه و شمشیر و یا ضربهی دست به کسی زیادهروی کردی باید در برابر آن عقوبت شوی، همانا مشتی و ضربهای برتر از آن [ممکن است] موجب قتل شود، پس مبادا نخوت قدرت و حکومت، تو را وادار کند که از ادای حق اولیاء مقتول خودداری نمائی.
و فرمود: هیچ چیز بیش از ریختن خون ناحق موجب ظهور بلاء و سختی و از بین رفتن نعمت و خوشی و انتقال دولتها و سقوط آنها نمیشود، شاید گمان تو این باشد که با آن قدرت خود را بیشتر میکنی اما در واقع اینگونه نیست که میپنداری، بلکه آن ظلم، حکومت را سست و تضعیف مینماید و بلکه کاملاً آن را نابود میسازد.
رثای حضرت علی(رض) در وفات حضرت ابوبکر(رض)
ابوبکر باقلانی گوید: چون ابوبکر(رض) در گذشت همانند روزی که رسول خدا(ص) رحلت فرمود، مدینه از صدای شیون و زاری به خود لرزید، و علی(رض) در حالی که گریه میکرد و «انا لله و انا الیه راجعون» ورد زبان داشت به سوی خانهی ابوبکر(رض) آمد، تا اینکه به جلوی در خانه رسید و در رثای ابوبکر(رض) چنین سخن آغاز کرد:
«رحمک الله ابابکر»
«درود خدا بر تو باد ای ابوبکر»؛
«کنت الف رسول الله(ص)»
«تو یار و همدم رسول خدا(ص)»؛
«و انسه و ثقتة و موضع سره»
«دوست و رازدار و امین او بودی»؛
«کنت اول القوم اسلاماً»
«تو اولین کسی بودی که اسلام آوردی»؛
«و اخلصهم ایماناً»
«و ایمانت از همه خالصتر»؛
«و اشدهم یقیناً»
«و یقینت از همه بیشتر»؛
«و اخوفهم لله»
«و بیش از همه خوف خدا داشتی»؛
«و اعظمهم غناء فی دین الله»
«و تو سودمندترین مردم برای اسلام»؛
«و احوطهم علی رسول الله(ص)»
«و از همه بیشتر مراقب رسول خدا(ص) بودی»؛
«و اثبتهم علی الاسلام»
«تو پایدارتر از همه در دین خدا بودی»؛
«و ایمنهم علی اصحابه»
«و سودمندترین مردم برای یاران پیامبر(ص)»؛
«و احسنهم صحبه»
«و خوش صحبتترین مردم بودی؛
«و اکثرهم مناقب»
فضائلت بیش از همه؛
«و افضلهم سوابق»
سوابقت برتر از همه؛
«و ارفعهم درجه»
و مقامت از همه والاتر؛
«و اقربهم وسیله»
«و اعمال نیکت از هم بیشتر»؛
«و اشبههم برسول الله(ص)»
«تو شبیهتر از همه بودی به رسول خدا(ص)»
«سننا و هدیا و رحمه و فضلا»
«در رحمت و فضیلت و سیره و راه»؛
«و اشرفهم منزله و اکرمهم علیه و اوثقهم عنده»
«و در نزد حضرت(ص) مقامت از همه رفیعتر و از همگان عزیزتر و قابل اعتمادتر بودی»؛
«فجزاک الله عن الاسلام و عن رسوله خیرا»
«بهترین پاداش را خداوند از جانب دین و رسولش به تو ارزانی داد»
«کنت للدین یعسوبا»
«تو پیشوا و سردار دین بودی»؛
«اولا حین نفر عنه الناس»
«چه آنگاه که مردم از آن دوری کردند»؛
«و آخرا حین قفلوا»
«و چه آنگاه که بدان رجوع کردند»؛
«و کنت للمؤمنین ابا رحیما»
«تو برای مؤمنان پدری مهربان بودی»؛
«اذ صاروا علیک عیالا»
«چون پذیرفتی سرپرستی آنان»؛
«فحملت اثقال ما ضعفوا عنه»
«شدی عهدهدار آنچه از آن ناتوان گشتند»؛
«و رعیت ما اهملوا»
«و مواظبت کردی آنچه را که در آن سستی کردند»؛
«و حفظت ما اضاعوا»
«و پاس داشتی آنچه را که از دست دادند»؛
«و شمرت اذ خنعوا»
«چون بدی کردند همت نمودی «و مانع شدی»»؛
«و علوت اذ هلعوا»
«و چون ترسیدند غالب و سرآمد شدی»؛
«و صبرت اذ جزعوا»
«و آنگاه که بیتابی نمودند شکیبایی کردی»؛
«و ادرکت اوتار ما طلبوا»
«و ریشهی خواستههای آنان را خوب فهمیدی»؛
«و راجعوا رشدهم برایک فضفروا»
«به یاری تو نیک تدبیر کردند و پیروز شدند»؛
«و نالوا بک ما لم یحتسبوا»
«و آنچه را که گمان نداشتند بدست آوردند»
«و کنت کما قال رسول الله(ص)»
«تو آنی که رسول خدا(ص) در حق تو فرمود»؛
«امن الناس علیه فی صحبتک و ذات یدک»
«ذی حقترین مردم بر من چه از نظر رفاقت و چه از نظر مال ابوبکر است؛
«و کنت کما قال: ضعیفا فی بدنک»
«همانگونه که حضرت(ص) فرمود؛
«قویا فی امر الله»
«از نظر جسمی ضعیف بودی و در امتثال امر خداوند قوی»؛
«متواضعاً فی نفسک»
«خود را کمترین مردم میدانستی»؛
«عظیما عند الله»
«در حالی که در نزد خداوند بزرگ بودی»؛
«جلیلاً فی اعین الناس»
«و در چشم مردم محترم»؛
«کبیرا فی انفسهم»
«و در نزد آنان بزرگوار بودی»
«شانک الحق و الصدق و الرفق»
«کار تو حق و راستی و مهربانی»؛
«و قولک حکم و حتم»
«سخنت فرمانی قطعی»؛
«و امرک حلم و حزم»
«و دستورت بردباری و دور اندیشی»؛
«و رایک علم و عزم»
«و رایت عین دانش و پایداری»؛
«فابلغت و قد نهج السبیل»
«پس جهد بسیار کردی تا راه دین طی شد»؛
«و سهل العسیر»
«و دشواریها آسان شد»؛
«و اطفات النیران»
«و آتش فتنهها را خاموش کردی»؛
«و اعتدل بک الدین»
«و به یاری تو کار دین راست شد»؛
«و قوی الایمان»
«و ایمان مردم قوی گردید»؛
«و ظهر امر الله و لو کره الکافرون»
«و امر خدا بر خلاف میل کافران آشکار گردید»؛
«و اتعبت من بعدک اتعابا شدیداً»
«با مرگ خود دیگران را سخت آزرده کردی»؛
«و فزت بالخیر فوزا عظیما»
«و خود به خیر و رستگاری بزرگ دست یافتی»؛
«فجللت عن البکاء»
«پس برتر از آنی که برایت گریست»؛
«و عظمت رزیتک فی السماء»
«غم مرگت در آسمانها بس بزرگ است»؛
«و هدت مصیبتک الایام»
«این مصیبت راهنمای روزگار است»؛
«فانا لله و انا الیه راجعون»
«ما از خدائیم و به سوی او باز میگردیم»؛
«رضینا عن الله قضاءه»
«پس راضی شدیم به مشیتش»؛
«و سلمنا له امره»
«و کار او را به خود او واگذاشتیم»؛
«فوالله لن یصاب المسلمون بعد رسول الله(ص) بمثلک ابدا»
«به خدا سوگند هرگز مسلمانان بعد از پیامبر(ص) دچار مصیبتی چون غم از دست دادن تو نمیشوند»؛
«فالحقک الله بنبیه»
«خداوند تو را به پیامبرش ملحق گرداند»؛
«و لا اضلنا بعدک»
«و بعد از تو ما را گمراه نسازد».
باقلانی گوید: مردم سکوت کردند تا سخن حضرت علی(رض) به پایان رسید سپس همه با صدای بلند گریستند.