راه حل چیست؟!
اوضاع جهان اسلام پس از فروپاشی و سقوط خلافت عثمانی همواره بر اثر توطئهها و دسیسههای دشمنان، بحرانی و ناخوشایند بوده است.
جهان اسلام پس از سقوط امپراطوری بزرگ عثمانی به کشورها و دولتهایی کوچک مبدل گشت و در بیشتر کشورهای اسلامی افرادی تخت سلطنت را اشغال کردند که با عشق به فرهنگ غربی و با اندیشهی ضد دینی تربیت و شستشوی ذهنی و فکری شدند. بر همگان روشن است که بیشتر این دولتمردان به رسالت جاودانه اسلام و قانون شریعت اسلامی باور و یقین نداشتند.
اسفناکتر از همه اینکه آنها هیچ اختیاری از خود در کارهایشان نداشتند؛ بلکه همواره از سوی اربابان غربی خود فرمان میگرفتند و مجری تصمیمات و فرامین آنان بودند. از میان این دولتمردان افرادی بودند که بیشتر از آقایانشان با اسلام و مسلمانان بغض و کینه داشتند، گروهی دیگر به ظاهر خود را دیندار نشان میدادند ولی در درون خود کفر و نفاق را پنهان مینمودند. عده ای دیگر دین را مسألهی شخصی به حساب آورده و مانع ورود آن به عرصهی اجتماع، سیاست، دولت و قانونگذاری شدند.
آری! بر اساس چنین نگرش وایدهای بود که حرکتها و جنبشهای اسلامی، علما، اندیشمندان و دعوتگران را تحت فشار قراردادند و عرصه را بر آنان تنگ نمودند.
چه قدر از دعوتگران را مورد شکنجه و آزار قرار دادند، چه قدر از علما را به زندانها انداختند، چه قدر از افراد بی گناه را کشتند و چه قدر از کارمندان را برکنار کردند و تا چه حد از راه خدا باز داشتند و چه قدر میان دوستان تفرقه انداختند و چه بسا مردان و زنان مؤمن را در فتنه انداختند. این حقائق از دید هیچ کسی پوشیده نیست، ما با چشم خود قتل و کشتار بیرحمانهی مردم را در مصر و تخریب و ویرانگری و قتل عامِ فراگیر سوریه را که بشریت را شرمنده خود ساخت، مشاهده کردیم!
افراد زیادی سؤال میکنند: آیا برای این مشکلات راه حلی هست و آیا این ناگواریها انتهائی دارند؟
پر واضح است که خداوند متعال تواناست بر اینکه اوضاع را تغییر دهد و نگرانیها را رفع کند. این برای خداوند کاردشواری نیست؛ زیرا او بر هر چیزی قادر است، لیکن سنت الهی بر این است که سرگذشت هیچ قوم و ملتی را تغییر نخواهد داد تا اینکه خود آن قوم و ملت دست به کار شوند. این سنت الهی است که هیچ نعمت یا نقمت، عزت یا ذلت، و بلندی یا پستیای را تبدیل نخواهد کرد، جز اینکه مردم در اعمال و کردار و امور زندگیشان تغییر بیاورند. آن وقت است که اوضاع و احوال آنها را طبق اعمال و کردارشان عوض میکند. خلاصه اینکه باید بدانیم که تمام اوضاع و احوال بر اساس اعمال و کردار ما پیش خواهند آمد.
آنچه مایهی تأسف و نگرانی است این است که اغلب ما انتظار داریم خداوند بر این ظالمین ستم پیشه عذاب فوری نازل کند. ما عادت داریم علیه آنان دعا کنیم و اگر عذاب فوری بر آنها نازل نشد، از رحمت الهی نا امید شویم ـ پناه بر خدا ـ.
آیا برای ما شایسته نیست که با توجه به اوضاع کنونی در طرز تفکر، عقیده، اعمال، رفتار، سیاست و طرحها و برنامههای خود تجدید نظر کنیم؟ آیا سزاوار نیست که سنتهای همیشگی الهی را که در میان بندگانش جاری بودهاند، بشناسیم؟ و قطعاً این امر ممکن نیست جز اینکه ما از خود شجاعت نشان دهیم و به حقائق اعتراف کنیم و باید بدانیم که شجاعت تنها در تقدیم جان خود و نترسیدن از مرگ منحصر نمیشود، بلکه اعتراف به اشتباهها و کوتاهیها هم شجاعت میخواهد. نشانهی خوشبختی شخص این است که در طرحها و برنامههای خود تجدید نظر کند تا معایب کار خود را بشناسد.
آیا این از شیوههای سلف صالح نبود که هرگاه در رسیدن به مقاصد با مشکلی مواجه میشدند، در اعمال خود تجدید نظر میکردند؟
نویسندهی مشهور جهان اسلام محمد قطب میفرماید: برای صحابهی کرام در یکی از جنگها فتح و پیروزی میسر نشد، فوراً به محاسبهی اعمال خود پرداختند. آنگاه به این نتیجه رسیدند که علت، ترک کردن سنت مسواک است.
امروزه مسلمانان خود بیندیشند که وقتی ترک یک سنت سبب تأخیر در نصرت الهی میشود، پس حال ما که فرائض و سنتها را ترک میکنیم و مرتکب انواع گناهان و معصیتها میشویم، باید چگونه باشد؟ آیا با وجد تمام این نقایص شعارها و فریادهای تو خالی میتواند دردی را دوا کند؟!
آیا اوضاع عصر حاضر نمیطلبد که هر فردی، خود، گروه و جماعت خود را محاسبه کند؟ آیا خداوند در قرآن مجید نفرموده است: «أَوَلَمَّا أَصَابَتْکُمْ مُصِیبَةٌ قَدْ أَصَبْتُمْ مِثْلَیْهَا قُلْتُمْ أَنَّى هَذَا قُلْ هُوَ مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِکُمْ» [آل عمران: ۱۶۵].
اینجاست که بر علما و اندیشمندان لازم است که در برنامهی درسی و آموزشی خود تجدید نظر کنند، دعوتگران موظفاند که به خویشتن برگردند، نیات، کردار و اسلوبهای دعوت خود را مورد بازبینی و بررسی قرار دهند تا بدانند که خلل کارشان کجاست. بر رهبران و سران احزاب اسلامی و جماعات اسلامی واجب است که خود را دقیق مانند شخص بی طرفی مورد محاسبه قرار دهند و از آنچه که پیش آمده درس و عبرت گیرند.
یقیناً کسی که گذشتهی خود را بازبینی و محاسبه میکند، اسباب شکست و عدم موفقیت را مخلصانه بررسی مینماید و در پی تصحیح اشتباهاتش قرار میگیرد و ارادهی قطعی بر تغییر و اصلاح دارد. به زودی خداوند اورا نصرت و راهنمائی خواهد کرد و از اشتباه باز خواهد داشت و پیروزی را برای وی به ارمغان خواهد آورد. اما آنان که از حوادث روزگار پند نمیگیرند، و هموراه در پی ملامت دیگران هستند، پس این خود دلیل بر عدم بصیرت و جمود فکری آنان است. استاد محمد قطب میفرماید: هر گونه شتابزدگی در میدان تربیت بی فایده است؛ زیرا این به منزلهی ساختن ساختمانی بدون پایه یا با پایههای سست و ضعیف است و مسلّم است چنین بنائی هر زمانی که بالا برود در ورطهی فروریزی قرار خواهد گرفت؛ آنان که راه را دور میپندارند و گمان میکنند که در وسط میانبرهایی وجود دارد، لازم است که از تجربهی گذشته پند گیرند، برابر است که تجربهی کشتارگاه حماة باشد یا تجربهی سیاسی سودان. اگر ما از حوادث پیشآمده درس نگیریم، این خود دلیل بر نقص تربیت ماست که نیاز به علاج دارد. (واقعنا المعاصر: ۴۷۴)
نوشتهی: مولانا محمد قاسم قاسمی (مجله الصحوة الإسلامیة)
ترجمه: شاکر رئیسی
این وب تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران میباشد و فقط عقیده اهل سنت و جماعت را بیان میکند و هدفش فقط رضای الله جل جلاله میباشد