کیمیای سعادت و خلفای راشدین
غزالی مختصری از کتاب إحیاء را به فارسی ترجمه کرد و آن را «کیمیای سعادت» نامید، این عارف بزرگ در کیمیای سعادت در باره خلفای راشدین چنین میگوید:
«علی(رض) چون در نماز خواستی شد، لرزه بر وی افتادی و گونه بر وی بگشتی، و گفتی: آمد وقت امانتیکه بر هفت آسمان و زمین عرضه کردند و ایشان طاقت آن را نداشتند»(1) .
نماز علی اتصال به انوار فیض الهی، و قرارگرفتن در دایرۀ عبودیت و فراموش نمودن خویشتن است. در عبارتی زندگی بی پیرایه عُمَر(رض) و جامه پینه بستهاش را چنین توصیف میکند:
«اول مرقّع دار عمر بود(رض) که بر جامۀ وی چهارده پاره بر دوخته بود»(2) .
غزالی میخواهد به زمامداران مسلمانان و حکومتیان و مدّعیان مسند نشین بگوید که: اوّل شرط زمامداری و حکومت، استفاده از حدّ اقل امکانات است. در آداب تلاوت قرآن به دو موضوع زیر اشاره میکند که: «و رسولالله(ص) بر ابوبکر بر گذشت، نماز میکرد به شب و قرآن آهسته میخواند، گفت: «چرا آهسته میخوانی؟ گفت: آنکه با وی میگویم میشنود؛ و عمر را دید به آواز میخواند، گفت: چرا آواز میخوانی؟ گفت: خفته را بیدار میکنم و شیطان را دور کنم، گفت: هر دو نیکو کردید»(3) .
در این دوگانگی قرآن خواندن و انجام نماز، نیّت آدمی نقش اصلی دارد. شقیق بلخی عارف مشهور نزد هارون الرشید خلیفه عباسی رفت و هارون به او گفت: «توئی شقیق زاهد؟ گفت: شقیق منم اما زاهد نه! گفت: مرا پند ده، گفت: خدای تعالی ترا به جای صدیق(4) نشانده است، و از تو صدق در خواهد چنانکه از وی، و به جای فاروق(5) نشانده است، و از تو فرق در خواهد میان حق و باطل چنانکه از وی، و به جای ذوالنّورَین(6) نشانده است، و از تو شرم و کرم در خواهد چنانکه از وی، و به جای امیرالمؤمنین علی مرتضی(رض) بنشانده است و از تو علم وجود و عدل در خواهد چنانکه از وی ...»(7) .
غزالی علاوه بر بیان شاخصهای خلفا، تصویری را از عارفی از بند اوهام نفس رسته نشان میدهد که شکوه و هیبت هارون او را از گفتن حقایق و پند دادن به خلیفه باز نمی دارد.
علی مرز بین زاهد وغیر زاهد را، در انجام کار برای خداوند میداند.
«و برای این گفت علی مرتضی(رض): «اگر کسی هرچه روی زمین مالست به دست آوردی زاهدست اگرچه توانگرترین خلقست، و اگر به ترک همه بگوید- و نه برای حق تعالی است – وی زاهد نیست»(8) .
در کلام علی، پیام ارزشمند اقتصادی نهفته است؛ که مسلمان وارسته کوشش کند که خود و جامعه مسلمانان را از فقر اقتصادی و سختی معیشت نجات دهد، تا از زنجیر اسارتبار بیگانگان آزاد شوند.
بزرگان هیچگاه خودبین نبوده و چنان تحت تأثیر آیات قرآن و مظاهر خلقت قرار گرفته که چه شبها و روزها با اندوه و غم سرنوشت ساز زیستهاند:
«بدانکه چون صدیق(رض)(9) با بزرگی وی مرغی را دیدی گفتی: کاشکی من تو بودمی... و عمر(رض) گاه بودی که آیت قرآن بشنیدی بیفتادی و از هوش بشدی و چند روز مردمان به عیادت وی رفتندی، و بر روی او دو خط سیاه بودی از گریستن، و گفتی: کاشکی هرگز عمر را مادر نزادی، و یک راه به در سرایی بگذشت، یکی قرآن همیخواند در نماز اینجا رسیده بود: ﴿إِنَّ عَذَابَ رَبِّکَ لَوَاقِعٌ﴾ (طور: 7)(10) ، از ستور خویشتن در افگند از بی طاقتی و وی را به خانه بردند، یک ماه بیمار بود که کسی سبب بیماری وی ندانست»(11) .
غزالی تصویری میآفریند که مرز میان اعتقاد و عمل را به هم نزدیکتر میکند، و با آوردن این رنگ آمیزیهای زیبا، شکستن بت «خودبینی» و تمسّک به قرآن را دو عامل مهم و حرکت آفرین حیات مؤمن به شمار میآورد. در مذمّت دنیا و لذت گرائی میگوید: «زید بن ارقم همی گوید: با ابوبکر(رض) بودم، وی را آب آوردند، با انگبین شیرین کرده، چون به دهان نزدیک برد باز گرفت و بگریست بسیار چنانکه همه بگریستیم، چون خاموش شد دلیری نیافت کسیکه پرسیدی، چون چشم بسترد گفتند: یا خلیفۀ رسول الله چه بود؟ گفت: یک روز با رسول الله(ص) نشسته بودیم، دیدم که به دست چیزی را از خود دور همی کرد- و هیچ چیز ندیدم – گفتم: یا رسول الله آن چیست؟ گفت: دنیاست که خویشتن را بر من عرضه همی کند، باز آمد و گفت: اگر تو جستی از من، کسانی که پس از تو باشند نجهند، اکنون ترسیدم که دنیا مرا یافت، ترک کردم و بگریستم»(12) .
گرچه غزالی در این موارد، سندی را ارائه نداده است ولی ما حصل پیام او این است که: دل بستن به دنیا آدمی را به بند میکشد و نمیگذارد، شخصیّت و هویت اصلی انسان بر وجود مادیش فرمانروایی کند و گاهی چنان دستخوش امیال شهوانی و آرزوهای نفسانی میگردد که از حیوان پستتر میشود. توکّل، عامل ارزشمندی در پیکار سرنوشت آفرین انسانی است و دوری از اسباب ظاهر و شرایط و عوامل نامناسب مخالف توکّل نیست.
«عمر(رض) به شام میرفت، خبر رسید که آنجا طاعون عظیم است، گروهی گفتند: نرویم، گروهی گفتند: از قَدَر حَذَر نکنیم، عمر گفت: از قَدَر خدای به قدر خدای گریزیم(13) ، و گفت: اگر یکی را از شما دو وادی بُوَد یکی پر گیاه و یکی خشک، به هرکدام که گوسفند بَرَد به قدر برده باشد، پس عبدالرحمن بن عوف(رض) را طلب کرد تا وی چه گوید، وی گفت که: من از رسول(ص) شنیدم که: چون بشنوید که جایی وبا است آنجا مروید، و چون آنجا باشید هم مقام کنید و بمگریزید، پس عمر شکر کرد که رأی او موافق خبر بود»(14) .
غزالی با نقل روایت بالا به یک موضوع اساسی و اصولی بهداشت و پزشکی اشاره میکند و این حقیقتی است که در لابلای کتابها و روایات تا به امروز مانده و بشریت را به حیرت انداخته است.
در اسلام هرکاری که انجام میشود باید برای رضایت خداوند باشد، و شرک در عبادت گاهی به معنی عبادت دوگانه است. یعنی، یک وجه آن برای خدا و وجه دیگر به منظور دیگری است، چنانکه آمده است: «و ازین بود که امیرالمؤمنین علی(رض) کافری بیفگند تا بکشد، وی آب دهان در وی پاشید، بازگشت و نکشت و گفت: خشمگین شدم، ترسیدم که برای خدای تعالی نکشته باشم. و عمر(رض) یکی را درّه(15) بزد، آنکس دشنام داد، دیگرش نزد، گفتند: چرا تقصیر کردی؟ گفت: تا این زمان او را به حق زدم، اکنون که او دشنام داد اگر بزنم به قهر زده باشم»(16) .
علاوه بر وجه توحید افعالی که خالی از هر نوع شرک آشکار و پنهان است در هر دو نوع روایت، ارزش و اهمیت جلوگیری از خشم به خوبی نمایان است و انسان با ایمان و حکومتیان و دستگاه عدالت و ضابطین آنها باید به گونهای عمل کند که خود را از زنجیر خشم و کینه و انتقام جویی نابخردانه نجات دهند.
عالم دوستی باید بر یکرنگی و یکدلی استوار باشد و تکلّفها و تشریفات ظاهری و قید و بندهای بادکنکی عرفی، بر خلاف آیین دوستی و معاشرت صادقانه است: علی میگوید(رض): بدترین دوستان آن بُوَد که ترا حاجت بُوَد به عذر خواستن از وی و تکلیف کردن برای وی»(17) .
انسان باید در مسیر داوری و قضاء، رازداری و سرپوشی را برگزیند و در هر حال نسبت به مردم پاک طینت و پاکدل باشد: صدیق(18) میگوید(رض): «هر که را بگیرم، اگر دزد بُوَد و اگر میخواره بُوَد، آن خواهم که خدای تعالی آن فاحشه(19) بر وی بپوشد»(20) . بر قاضی و حاکم شرع واجب است که خود را در برابر خداوند مسؤول بداند و در حکمی که صادر میکند از هیچ قدرتی غیر از خدا نترسد:
عمر(رض) گفت: «وای بر داور زمین از داور آسمان – روزی که او را بیند، مگر آنکه داد بدهد و حق بگزارد و به هوی حکم نکند و جانب خویشان خود نگاه ندارد و به بیم و امید حکم نکند، لیکن از کتاب خدای آینه سازد و پیش چشم خود بنهد و بدان حکم میکند»(21) .
عمر بن خطاب(رض) زمانی که خلیفۀ مسلمانان بود، پارهای از شبها به پاسداری از شهر میپرداخت تا به کسی ستم نشود و ستمگری از تیررس حکم او خارج نگردد: عمر خطّاب(رض) به جای عسس(22) خود شب میگردید، تا هر کجا خللی ببیند به تدارک آن مشغول شود، و گفت: اگر گوسفندی گرکن(23) بر کناره فرات بگذرانند و روغن در نمالند، ترسم که روز قیامت که روز حسابست مرا از آن باز پرسند! و باز آنکه احتیاط و عدل او چنین بود که هیچ آدمی بدان نتواند رسید»(24) .
فیض الهی را که در غار تلاوت قرآن مجید بر دل میتابد از دست داد زیرا ممکن است آن تابش نور حقّ بر قلب دیگر تکرار نشود، یا برای مدّتی متوقف گردد:
«و چون عرب میآمدند در روزگار رسولالله(ص) و قرآن تازه میشنیدند و میگریستند و احوال(25) بریشان پدید میآمد، ابوبکر گفت(رض) «کُنَّا کَمَا کُنْتُمْ ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُنَا» گفت: ما نیز چون شما بودیم، اکنون دل ما سخت شد، که با قرآن قرار گرفت و خو کرد، پس هرچه تازه بُوَد اثر آن بیش بُوَد.
و برای این بود که عمر(رض) حاج را فرمودی تا زودتر به شهرهای خویش روند، گفت: ترسم که چون خو کنند با کعبه، آنگاه حرمت آن از دل ایشان برخیزد».
غزالی در نقل دو روایت فوق به دو موضوع مهّم و اساسی تکیه میکند:
یکی اینکه بزرگان هیچگاه خویشتن بین نبوده و همواره خواستهاند که حقیقت را بازگو کنند و به نفس سرکش اجازه دخالت در کارها ندادهاند، و دیگر اینکه وارد شدن در یک فضای روحی تحولی انقلاب آفرین است و باید لحظات اولیه دگرگونی و بازتاب تابش فیض را عزیز دانست زیرا خو گرفتنهای بعدی ممکن است از درجۀ درک معنی بکاهد.
زهد:
زهد، دوری از دنیا و تعلقات زنجیر آسای آن و قانع بودن به حدّاقل معیشت حلال است.
رسول الله(ص) خطبه میکرد، گفت: هرکه لا إِلهَ إِلاّ اللهُ به سلامت بیاورد به چیزی دیگر نا آمیخته. بهشت، وی راست، علی(رض) برخاست و گفت: یا رسولالله! تفسیر کن تا آن چیست که به وی نمیباید آمیخت؟ گفت: دوستی دنیا و جستن آن که قومی باشند که سخن ایشان سخن پیغمبران بُوَد و کردار ایشان کردار جبّاران، هر که لا إِلهَ إِلاّ اللهُ بیاموزد و این دروی نَبُوَد جای وی در بهشتست»(26) .
دوری از زرق و برق دنیا آدمی را از ننگ بردگی و عبودیّت غیر خدا، میرهاند و انسان وارسته و دانای حقیقی، کسی است که مرزی میان فکر و عمل او نیست. در تاریخ فرهنگ و ادب فارسی خوی تظاهر و دوگانه بودن بسیار مورد مذمّت و انتقاد قرار گرفته است. حافظ شیرازی شاعر غزل سرای مشهور ایران میگوید:
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند = چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس باز پرس = توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنـند
حفصه(رض)(27) پدر خویش عمر(رض) را گفت: «چون مال غنیمت از شهرها در رسد، جامهای نرمتر از این درپوش و طعامی خوشتر از این ساز، تا این کسان که با تواند بخورند، گفت: یا حفصه! حال شوهر هیچ کس بهتر از زن نداند، تو حال رسول بهتر از همه دانی، به خدای بر تو که رسول(ص) چند سال در نبوت بود که وی و اهل وی چون بامداد سیر بودندی شبانگاه گرسنه بودندی؛ به خدای بر تو که چند سال بر وی بر گذشت و خرما سیر نیافت، تا آنگاه که فتح خیبر افتاد»(28) .
در نقل حکایت، عظمتی نهفته است که پشت زمامداران دیکتاتور و زورگو را به لرزه در میآورد و به انسان کرامت و شکوه خاصی میبخشد، به گونهای که عمر با جامۀ پینه بسته و زهد خاص خود، توانسته، دو قدرت بزرگ زمان، یعنی حکومت ساسانیان و امپراطوری روم را به زیر سلطه و اقتدار خویش در آورد و خواب راحت و آسایش را از آنها بگیرد.
عمر به حفصه امّ المومنین میگوید: «دو یار از پیش رفتهاند: محمد و ابوبکر و ایشان به راهی میرفتند، اگر به راه ایشان روم به ایشان رسم، و اگر نه مرا از راهی دیگر ببرند»(29) .
قدرت و سلطه حکومت چنان است که در اکثر موارد، عدالت و آزادگی را از حاکم میگیرد و او را به یک موجود سلطهگر، زورگو و ستمگر تبدیل میکند و انسان هرچه بارش کمتر، و سبکبالیش بیشتر شود، بهتر میتواند، در فضای حریّت و آزاد زیستن، زندگی نماید.
---------------------------
1) کیمیای سعادت- امام محمد غزالی – به تصحیح احمد آرام- چاپ دوازدهم1361- صفحه 161.
2) مأخذ مذکور/جلد دوم/640.
3) مأخذ مذکور/جلد اول/200.
4) ابوبکر (رض).
5) عمر (رض).
6) عثمان (رض).
7) مأخذ مذکور/جلد اول/416.
8) منبع مذکور/جلد دوم/556.
9) ابوبکر (رض).
10) هر آینه عذاب پروردگارت شدنی است.
11) منبع مذکور/716.
12) منبع مذکور/522.
13) استاد مرتضی مطهری در کتاب انسان و سرنوشت همین موضوع را با جریانی از علی بن ابی طالب نقل می کند.
14) منبع مذکور/828.
15) تازیانه.
16) منبع مذکور/جلد اول/403
17) منبع مذکور/ جلد اول /324.
18) ابوبکر
19) کار زشت
20) منبع مذکور/جلد اول/329.
21) منبع مذکور/جلد اول/416 .
22) پاسبان شب، شبگرد، حارس، نگهبان شب. (ب)
23) گر.
24) مبنع مذکور/جلد اول/415.
25) احوال جمع مکسرحال و حال تابش فیض الهی در قلب است.
26) منبع مذکور /جلد دوم/ 733.
27) زوجه پیامبر و دختر عمر است.
28) منبع مذکور/جلد دوم/734
29) منبع مذکور/جلد دوم/734.
برگرفته از کتاب خلفای راشدین در قلمرو نظم و نثر شعر فارسی تألیف فریدون سپری
این وب تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران میباشد و فقط عقیده اهل سنت و جماعت را بیان میکند و هدفش فقط رضای الله جل جلاله میباشد